سیلام به همه دو س تان
خوبید؟ خوشید سلامتید؟
میدونم گرچه کسی اینجا سر نمیزنه اما من واسه خودم مینویسم
خب جونم براتون بگه اول اینکه زنده ام و نفس میکشم
میخوام از این روزا بگم بیشتر خبریه تا درد و دل
اول اینکه بیکارم یعنی به معنای واقعیه کلمه بیکار شده ام و تو خونه ام پس یکی یه کاری واسم پیدا کنه
دوم اینکه از گوشی زده شدم و به کامپیوتر برگشتم کامپیوتر برگشتن همانا و برگشتن دوباره به جادوگران همان یه جورایی دوباره دارم تمرین میکنم ببینم فکرم خلاق میشه باز میشه دستم به قلمم میخوره یا نچ.
سوم اینکه یه کلاس مربوط به رشته ام ثبت نام کردم و دارم میرم همینطور شنا رو دوباره شروع کردم کلا دارم از زندگی لذت میبرم فقط بی پولیش مشکل داره
در آخر هم میخوام بگم به یادتونم به یادتون. خوش باشید و سلامت
سلام خدا خوبی؟
نیومدم گله کنم و نیومدم بگم چرا. فقط میخوام بگم همه رو با هم نده این یکی مشکل الان مباید اتفاق بیوفته اگه بیوفته همه چی از هم می پاشه خدایا دست نگهدار.
.......
نمیدونم از کجا شروع کنم بهتره از اینجا بگم بیکار که شدم پولمو که خوردن دستم به جایی بند نبود و نیست دیدم خیلی تنهام برگشتم خونه برخلاف تصور با آغوش گرم پذیرام شدن نمیدونم روز پدر نزدیکه من احساساتی شدم یا قسمت اینجوری بوده به خستگی و شکستگی پدر که نگاه کردم دیدم خیلی واسم زحمت کشیده از خودش زده به ماها رسیده دلم سوخت... از خودم بدم اومد... از طرفی هیچ مشاوری پیدا نکردم این یعنی من تنهام... با خدا مشاوره کردم به این نتیجه رسیدم که مشاور تنها خداست. تصمیم گرفتم بمونم پیش بابا و مامان میخوام نوکریشون رو بکنم گور بابای آینده خودم و عشقم و زندگیم... زندگی من اینا هستند. امیدوارم بتونم رو تصمیمم بمونم خدایا کمکم کن.....
.......
اینقدر زور بزنی یه قرون دو زار گیرت بیاد جمع کنی کم کم امیدوار بشی اونی که میخوای رو به دست بیاری ییهو با سر میخوری زمین اینجاست که میفهمی بازم باید از صفر شروع کنی از صفره صفر حالا اونی که داشتی رو هم کم کم از دست داری میدی این میدونی چیه؟ این اخر دنیاست تو یه جون 27، 28 سال هیچی نداری تو همونی که همه چیزتو باختی حالا هی تو بیا دنبالش که بتونی زنده اش کنی ولی راستش رو نگاه کنی میبینی نمیتونی زنده اش کنی. من همونم عزیزم فقط از اسب افتادم از اصل نیوفتادم اگه دوسم داری صبر کن. تحمل کن. بازم صبر....
.......
پ.ن: دوست دارم یه روزی این نوشته رو بخونی مخاطب خاص امیدوارم یه جوری اینجا رو پیدا کنی
نمیدونم من حساس شدم یا واقعا اینجوری دست به هرچی میزنم سنگ میشه مواظب باشید دستم بهتون برخورد نکنه مواظب باشید...
........
پ.ن1: بعد از مدتها یکی از دوستام پیام داد اونم نه واسه احوالپرسی واسه گرفتن شماره تلفن یکی از دوستای مشترکمون.
پ.ن: کماکان محتاج مشاوره می باشیم
سلام یکی پرسید چرا جواب نظرات دوستان رو میدی اومدم از همین جا اعلام کنم دوستان من جواب نظراتتون رو میدم به چند دلیل: نظراتتون برام عزیزن خودتون برام قابل احترامید وقتی یکی وقت میزاره و اراجیف منو میخونه پس منم با علاقه نظرشو میخونم و با علاقه جواب میدم دوستون دارم دوستای وبلاگی من خوشحالم میکنید که حداقل یکی هست که واسش مهمم واسه خودم ارزش قائل هست نه واسه داشته هام...
........
پ.ن: کاش یکی بود باهاش مشورتی میکردم شدیدا نیاز به مشاوره دارم
تو منو نمیشناسی من از اون دسته آدمام که خیلی مغرورن از اون دسته آدما که بلد نیستن ابراز علاقه کنن من از اون ادمایی ام که با نگاه حرفشون رو میزنن. از همونایی که نگاهت میکنن عاشقت میشن و وقتی عاشقت شدن درسته نمیگن دوست دارم نمیگن عاشقتم چون غرورشون نمیزاره اما جونشون رو به پات میدن چرا اینو نمی فهمی؟ این ادما حرف نمیزنن عمل میکنن. اینا با یه بغل یه بوسه حرف میزنن اینا با دست اشکتو پاک میکنن نه اینکه با زبون اشکی رو بزارن رو گونه ات. من از اون آدمام که شنونده خوبی واسه حرفاتن. این آدما دلشون رو نشکون چون اگه برن دیگه رفتن غرورشون خوردشون میکنه شاید مغرور باشن اما دلشون شکننده و پاک و مهربونه. دوستشون داشته باش....
ساعت حدود سه و نیم بامداد بود پنجره های اتاق باز و صدای کولر همسایه بغلی می آمد ناگهان با حسی که از پرتگاه عمیقی افتاده است از خواب پرید. جرات باز کردن چشمانش را نداشت حس می کرد کسی در کنارش نفس می کشد دست به پیشانی اش زد و عرق سرد خود را پاک نمود. بالاخره عزمش را جزم نمود و چشمانش را باز کرد نسیم خنکی می وزید اما همچنان همسایه کولر خود را روشن نگه داشته بود پسرک عز جایش بلند شد به اطراف نگاهی کرد به سمت پنجره اتاق رفت سرش را بیرون پنجره کرد کمی هوای تازه به درون ریه هایش برد در افکار خود فرو رفته بود هنوز به خوابش می اندیشید که چقدر شبیه زندگی واقعیش بود لبه پرتگاه قرار گرفته و فقط منتظر تلنگری است که بیوفتد....
.......
پ.ن: یه دفعه اومد تو ذهنم منم همون لحظه نوشتم...
دلم داره میترکه خیلی گرفته
سال جدیده چند تا کار به هم گره خورده
اول اینکه کاش اونی که دوست داشتی بر نمیگشت که حالا بخوام باهاش بجنگم
کاش پول اونی که دوست داشتی رو داشتم که زودتر می اومدم جلو
کاش می فهمیدی که من محو تماشاتم تو فکر یکی دیگه من پای قدمهاتم
کاش کارم جور میشد
اگه تو نباشی من هم نمیخوام باشم...
..........
پ.ن: مخاطب خاصی که هیچوقت اینجا نمیاد و اینجا رو بلد نیست یعنی نرسیدیم که اینو بهش نشون بدم
اهای تویی که میای و میگی من واسه همه شاخم، من واسه همه لاتم، من واسه همه دافم بابا این همه کی ان؟
اخه عزیز من اگه منظورت اوناییه که نمیشناسی که خب نمیشناسی اگه منظورت اوناییه که میشناسی خب اونا هم تورو میشناسن و میدونن چه ادمی هستی دیگه واست پشیزی ارزش قایل نیست پس این وسط همه کیا میشن نمیدونم فقط اومدم بهت بگم کمی آدم باش انسان بودن رو همه هستند آدم بودن سخته آدم باش شاید بشه تحملت کرد....
...............................
پ.ن: منظورم هیچ شخص خاصی نیست.