ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
یه روزی میرسه که زنگ میزنی و میگی حالت خوبه؟ میشه بشینیم مثه قدیم توی یه کافه بخار گرفته و یه گوشه بشینیم و حرف بزنیم؟ از اوضاع زمونه غر بزنم و حرف بزنم و حرف بزنم و حرف و تو بگی درست میشه؟ و منم بگم هیچی درست نشده....
...
پشت تلفن میخندم و میگم ولی برعکس برای من درست شده. تو نخواستی که بشه تو همش نگرانی.
یهو میزنی زیر گریه و میگی من اشتباه کردم وقتی رفتی دیگه هیچی درست نشد. میشه برگردی؟
من فقط میگم بیا همون کافه
...
وقتی میرسم همون کافه میبینم تو روی میز کنار پنجره نشستی و منتظر منی مثه همیشه من دیرتر میرسم. میشینم کنارت و نگات میکنم. بهم میگی چقدر پیر شدی سه سال هست که ندیدمت اما خیلی تغییر کردی. خوبی؟
میخندم و میگم اره خوبم. تو چی؟
یهو میزنی زیر گریه و شروع میکنی از اوضاع سه ساله ات گفتن. اخرش سرتو بلند میکنی و میگی میشه باز مثه قدیم باشیم؟
اونوقته که فقط یه لبخند تلخ میزنم بهت و سیگارمو روشن میکنم و یه کام میگیرم و بهت میگم قهوه ات سرد نشه...
……
پ.ن.۱: دوست عزیزی که ایمیل زدی و درخواست راه ارتباطی دادی اون گوشه سمت راست زدم راه ارتباطی من در تلگرام میتونی از اون استفاده کنی
خیال پلوی دراماتیک
قطعا تراوشات ذهن هست
واقعا سه سال گذشت..... ولی هیچوقت هیچی مثل قدیم نمیشه اگر هم بشه دیگه حال خوب قدیم رو نداره.
تولدت هم مبارک عزیزم
مرسب کلییییی
واسه من سه سال گذشت و برگشت:) بهم گف هیچکی مثه من براش نبوده. اما من دیگه دلم نخواست بهش بگم قهوهات سرد نشه:)
وقتی برمیگرده که دیگه دیر شده