ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
به این نتیجه رسیدم که راه من با راه خدا خیلی از هم دور شده و این باعث شده که من از ارامش فاصله بگیرم. البته یه سری اتفاقات دخیل هستند. ولی خب من اشتباه کردم. خدایا میخوام برگردم. من تصمیم رو گرفتم که برگردم. فقط خودت راه رو هموار کن. کمک کن که این دوری به سرانجام برسه.
..................
پ.ن1: کسی از بابا لنگ دراز ، عقاید یک کرگدن و پرستوی مهاجر و روزنوشت های یک دانشجوی پزشکی خبری نداره؟ وبلاگا بسته شدن
فکرکنم عقاید یک کرگدن الان با این آدرس مینویسه:
http://daddyon.blog.ir
مرسی که اطلاع دادین
سلام آقا علیرضا


ینی من باید شما رو هم به طور رسمی دعوت کنم تا وبمو با حضورتون نورانی کنید عایا؟
نورانی؟
شوخی کردم
به وب منم بیاید،هم شما پشیمون نمیشید،هم من خیلی خوش حال میشم
سلام
نچ شما امر بفرما
چشم حتما میام
خشونت به خرج ندادم خودت پرسیدی منم جواب دادم
منظورم اون آیکون خشم اژدها بودا :دی
خدا در وجود خودته.اینقدر خودتو گم نکن.پسر خیابونی ن.پسر الزایمری!:))
تازه تو هم در وجود خدایی.اما من از خود خدا دستور دارم خفتت کنم بگم چهارتا مطلب بزار ما همش ب در بسته میخوریم والا.ن خدارو خوش میاد ن خودت اخه خدا در خودته و تو در خدا:))
بسلامتی نل هم دیوونه اش کردی رفت.حالا برو جواب یوگیو بده ببینم!!
هوووم خدا در وجودمونه
چشم میزارم.
تو رو شناختم مثه خودم دیونه بودی الکی ننداز تقصیر من. منو با یوگی در ننداز :دی
علی:| من خشنم؟!
نه خشن نیستی خشونت به خرج میدی :دی
بیشعورا غیبت منو می کنید؟ من امتحان دارم اما برگشتم باز
بی تربیت :دی
اره میدونیم امتحان داری یه بار گفتم جای پاک کردن صورت مسئله خودتو اصلاح کن
درضمن برو بشین درستو بخون فردا نیای بگی تقصیر من بود
خود شناسی نو مبارک !!
. الان خدارو شکر دارم به یه نتایجی میرسم!!
من تقریبا یه یه چند ماهی بود دچار این مشکل بودم!!!
از همه بد ترش اینجا بود که خیلی از نشونه هارو انکار میکردم
پس مبارکه ایشالا به پاش پیر شی
سلام

امیدوارم موفق باشین و قلبتون مملو از عشق به خداوند باشد.
سلام
ممنونم دوستم
گمونم جود برای خودخفه کنی در درسهاش وبشو بسته عست
من نیز به همین نتیجه رسیدم
چه اتفاق خوبی قطعا قلب پاکی داری محتاج دعا هستم
مرسی لطف داری چشم
چه خبر از خود شناسی ؟ الان در چه مرحله ای هستی
بیشتر میرم جلو چیزای جالبتری از خودم پیدا میکنم. فکر نمیکردم اینجوری باشم
الان تو مرحله ای هستم که کتابی واسه خوندن پیدا کنم. کم حجم. مفید و بی غرض همونطور که گفتی
خدا همیشه با روی خوش منتظر ماست
داره با لبخند نگاهت میکنه
امیدوارم که با لبخند نگاه کنه
سلام
ان شاءالله که با تلاش راه هموار میشه
بازم حرف از رفتن و بستن وبلاگا شد میگم عجب اسمای بانمکی دارن اینا بابا لنگ دراز که با جودی ازدواج کرد کرگدنو نمیدونم پرستوی مهاجر هم به احتمال زیاد در مهاجرت به سر میبره و روزنوشته هاهم حتما حرفی برای گفتن نداره
ان شاء الله
گویا همه در گیر امتحانات هستن
ادماییکه خیلی مقیدن،اونا که وقتی شهادت هست زندگیو میبوسن کنار میذارن،نمیدونم چطور بگم بهت.. ولی در هرحال بنظر من خدا و مذهب دو مقوله کاملا جدا از هم هستش
به نظر من هم جداست.
اما باز هم نظر جالبی بود در مورد خودم. بیشتر دوست دارم بدونم از اینکه نظرت چیه
به نتیجه ای خوبی رسیدی ، موفق باشی
مرسی موج
من چرا حس میکنم تو مذهبی نیستی،البته ربطی به پستت نداره خداشناسی و خدادوستی ربطی به مذهب نداره در کل اینجور حس کردم
حست قابل تامل هست.
میدونی باید ببینی مذهب رو تو چی میبینی.
خواستی میتونی خصوصی بحث کنی
حکایت همون بی خدافظی رفتنه دیگ!!
منتظری خدا راهو جلو پات بذاره؟؟
خودت دنبالش نمیری ینی؟؟
اره حکایت همونه
چرا خودم دنبالشم. دعا میکنم راه رو هموار کنه
خخ بعله ک برمیخوره بهم! اونم تشکر میکنه!
خب خداروشکر برگشتی!
بهت برنخوره چون میدونم بر نمیخوره (چی گفتم :دی)
مرسی
سلام
ایشالله خدا هممون رو کمک کنه نزدیک بشیم بهش و نزدیک بمونیم
که البته اون به ما نزدیک و ماییم که دوریم...
روزنوشت های یک دانشجوی پزشکی تعطیلات زمان امتحاناتن گویا :دی
ان شاء الله
دقیقا ما دور هستیم.
شایعه شده که نه هنوز هم امتحان میدن مسخرشو در اوردن :دی
خداوندا
تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت
خداوندا مرا مگذار تنها لحظه ای حتی . . .
موفق باشید
مرسی. ارامش بخش بود کامنتت دوست داشتم
من از مردیت خبر دارم...وبشو بسته که درس بخونه...خرخووووون :دی
اینقدر از ادمای خر خون بدم میاد :دی