پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی
پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی

نمیدونم

هنوز هم برام سوال هست و هیچکسی واسم حلش نکرده. از هرکی می پرسم یه سری حرفهای چرت و پرت میزنه و آخرش هم هیچی که هیچی.

سوالم اینه. مامثل حیوانات  اجبار هستیم یا اختیار؟

خب الان شاید همه بگن اختیاریم. بله قبول اما ببینید

اگر اختیار داریم. پس چرا ما به اجبار توی این خانواده ای که هستیم به دنیا اومدیم؟ چرا مثلاً یه خونواده دیگه یا یه شهر یا کشور دیگه به دنیا نیومدیم. اگر اختیار بود که خودمون می تونستیم انتخاب کنیم اصلاً به دنیا بیاییم یا نه. ( نمیگم خونواده بده ها. نه بحث چیز دیگه ای هست)

اگر اختیار داریم. چرا وقتی کاری رو انجام میدیم. آخرش همه میگن قسمت این بود اینجوری شه. خب پس اینجوری میشه اجبار که.

از طرفی یه سری چیزها هم هست. مثلاً یه کاری پیش میاد و تو هم میتونی بگی نه و هم میتونی بگی آره. اینجاست که میبینی اختیار هست. و اجباری نبوده.

اخ نمیدونم آخرش ما چی هستیم.

نظر شما چیه؟

روز جمعه نظرم رو توی پست جدید می نویسم.

.............

پ.ن1: دوست داشتم مطلبی در مورد اربعین بگم اما واقعاً حرفی واسش ندارم. فقط میتونم بگم تسلیت.

پ.ن2: اینم پست کوتاه ایراد بگیری آه من میگیرت. خودت میدونی با تو هستم 

پ.ن3: دوستان عزیز من دیر به دیر میام و همه مطالبتون رو میخونم ولی بعضی ها امکان درج نظر تمام شده ( یعنی زمانبندی کردند) میشه اون زمانبندی رو بردارید. ( منظورم با خوده خودته جودی)

نظرات 23 + ارسال نظر
Sara شنبه 14 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 17:36

چیزی نمیگم ناشناس بمونم:))) ولی ممنون از تلاشت پسر:)) اختیار به این معنا نیس هرجور دلمون خاست به دنیا بیایم هر شکلی دوس داشتیم باشیم،اختیار به این معناس میتونیم وضعیتو تغییر بدیم میتونیم انتخاب کنیم چیزی که هستیم بمونیم یا اخلاق رفتار مکان رو عوض کنیم.یه حیوان همچی قابلیتی نداره:) دفه دیگم ازین سوالات سخت مطرح نکن من هنو موندم هدف از خلقتم چی بوده بعد تو ازم میپرسی فیلان:)

رسیدن بخیر.
اره بذار ناشناس بمونی کلاس داره :دی دیگه در حد توانم بود تلاش کنم
بله نظرت قابل احترام ولی ایا تغییرات که میگین میشه اختیار خدا ازش با خبره یا نه؟ اگه اره خب چرا راهمون راه x گذاشته که ما تغییرش بدیم y بشه؟
خب اینجوری که خود خدا میره زیر سوال (نعوذبالله)
از طرفی این تغییر خودش اجبار نیست؟
چشم دیگه نمیپرسم (اینم باز باید عمل کنم بهش؟) ایکون سکوت

موج شنبه 14 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 15:11

به عقیده من فقط تولد و مرگ انتخابی نیست بقیه مراحل زندگی انتخابی بیش نیست واینکه در موفع بروز یک اتفاق میکویند قسمت بوده اینها فقط برای تسکین طرف مقابل است

خب شاید اینی که میگی درسته. اما اگه این واسه تسکینه. از ظرفی انتخاب ما باعث مثلا گمراهی شده ولی میگیم قسمته. اینجوری میندازیمش تقصیر یک موجودی به نام خدا که گمراهی نداره

هم راز شنبه 14 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 13:51

آقا علیرضا:
برای من بارها بار توضیح داده شده توسط اساتیدی مختلف .... ؛
بعد دوستان میگن: اندیشه١؟؟؟
واقعا دوستان فکر میکنن با یه اندیشه یک و دو قضیه حله؟؟؟
میدونی به شما گفتن مگه اندیشه نخوندی!ولی بمن برخورد....من همیشه زرنگه درسای معارفی بودم.
بیست .هم.گرفتمشون... :|
اندیشه که چیزی نیست من کلاس خدا شناسی رفتم.
جاهای زیادی شرکت کردم که این مباحث عقیدتی و دینی توشون بوده.
ولی هنوزم صفرم وهیچی نفهمیدم.
ینی میدونی شاید اون لحظه از ناچاری و.گاهی هم لحظه ای پذیرفتم حرف و.جواب های مربوط به این سوالو....
ولی بنظرم اونقد واضح نبوده که بتونم درکش کنم و بفهممش و الانی که تو هم این سوالو.مطرح کنی جواب بدم.
شاید بقول اون دوستمون من نفهمم!!!!!
نمیدونم....
ولی جوابت به کامنت یکی از دوستان؛ به دل من یکی بعنوان یه ادم نفهم نشست:
چیزی هست که فراتر از عقل ادمیه. و جوابش رو از انسانی غیر معصوم دریافت کرد....

اللهم عجل لولیک الفرج

درضمن کم پیدایید

حالا شما جوش نزن. خب دوست عزیزمون عقیده اش رو گفته. :دی
مرسی. بله چیزایی هست که فقط باید از معصوم پرسید.
درگیر مشکلاتی هستم همراز جان وگرنه خیلی دوست دارم بیام

موج شنبه 14 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 13:10

من که به این نتیجه رسیدم به غیر از مرگ و تولد بقیه زندگی انتخابه

خیلی خوبه که به اسن نتیجه رسیدی.
اما اینکه مثلا میگن شب قدر نامه ات رو نوشتن یعنی چی؟

سیاهچاله شنبه 14 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 11:58

خیلی طولانیه، از خدا که پنهون نیس، از شما چه پنهون حال ندارم بخونم:دی

جوابش رو گفتم بخون اون کوتاهه :دی

سیاهچاله شنبه 14 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 09:36

سلام :)
من خیلی در این مورد سوال داشتم... خیلی هم گشتم یه چیزایی پیدا کردم برات میگم ببین چطوره:
اول اینکه همه ی آدم هایی رو که شما الان می بینی، همه ی ما یه روزی توی یه عالمی به اسم عالم ذر بودیم. اونجا انتخاب کردیم که به دنیا بیایم و حتی پدر و مادرمونم خودمون انتخاب کردیم...
دوم اینکه من همیشه سوالم این بود که خب مگه ما اختیار نداریم؟ پس چرا مثلات شبای احیا خدا کل برنامه ی یه سالمون رو می نویسه؟ چی از اختیار ما؟ و اینکه خب الحق هم وقتی می خوایم از بین چندتا چیز انتخاب کنیم، هیچ اجباری نیست پس الان میشه اختیار داشتن ما یا اجبار خدا؟
بعد مامانم یه مثال خیلی جالب زد برام که باعث شد خیلی بهتر درک کنم این قضیه رو، گفتن که: تو فرض کن توی یه کلاسی، خب توی اون کلاس معلم هست و چندین تا شاگرد که از لحاظ درسی متفاوتن. و خب معلم با شناختی که از اینا پیدا میکنه می تونه کاملا تشخیص بده که مثلا اگه فردا امتحان بگیره، فلان دانش آموز همیشه درس خونه و بیست میگیره، اون یکی دانش آموز متوسطه و نمره ی متوسط میگیره و اون یکی مثلا جای درس خوندن بهانه میاره! و وقتی امتحان رو میگیره، دقیقا همونی میشه که معلم می دونسته! حالا نکته ی مهم می دونی چیه؟ اینکه دونستن همه ی اینا توسط معلم، هیچ اجباری برای دانش آموز نمیاره و دانش آموز خودش انتخاب میکنه اینجوری عمل کنه :)
موجه منظورم و مخصوصا مفهوم اون مثال شدین؟
درباره ی اون تیکه ی قسمت هم بعدا میگم.الان سرم شلوغ شد:دی

سلام مرسی بابت نظرت
در این مورد meredith هم گفت جواب کامنتشو ببین

هلــــــــــیا جمعه 13 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 19:00 http://hamnafas-an.blogsky.com/

سلام بعد از مدت ها

پیشنهاد میکنم کناب انسان کامل رو بخونید اثر شهید مطهری رو

سلام خوش اومدی.خوبی؟
مرسی بابت پیشنهاد

یکی زیر آسمان شهر پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 00:47 http://mylifetimenotes.blogsky.com

یه مدت این سوال منم بود از هر استادی هم میپرسیدم میپیچوند ولی نتیجه ی مطالعات جوآب هایی که بهش رسیدم. به زبون سادع این بود که زمانی که ما خواستیم وارد این دنیا بشیم و بیایم وقتی خدا زندگی مارو بهمون نشون داده گفته که زندگیت اینه که میبینی اینجا به دنیا میای،اینجا زندگی میکنی لحظه لحظه ی زندگیو نشون داده بعد ما با اختیار خودمون همه چیو قبول کردیم قضیه این که بعضی صحنه ها واسه آدم آشنا میاد و همون دژاوو هم به همین مسئله مربوطه،یه جایی هم خوندم که انسان اختیارش در عرض اجباره سرنوشتشه یعنی در نهایت هر تصمیمی هم که ما بگیریم قرار بوده که اینطور باشه...
به نظر من که اختیاری وجود نداره همه چی مشخصه فقط ماها نمیدونیم...

مرسی بابت نظرت دوست عزیز

Maryam چهارشنبه 11 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 20:22 http://words-world.Blogsky.com

البته
ببین مثلا دختر بودن یا پسر بودنو ب ما نسبت میدن،ب خواست ما هیچ ربطی نداره،این میشه اجبار
و اینکه مثلا یکی میره درس میخونه وکیل میشه،اینجا وکالتش اکتسابیه،خودش ب دست اورده،خودش خواسته،این اختیاره
در ضمن اینکه اتفاقات رو ب قسمت و تقدیر نسبت بدیم اصلا معقول نیست
حالا بحث عرفانی هم داره!
تقدیر،سرنوشت،قسمت و این معانی
خدا از قبل یه چیزایی رو برای ما تعیین کرده ک میگن تقدیر ا(این عقیده اکثریت هست)
حالا ادما با کارایی که انجام میدن سرنوشت خودشونو رقم میزنن و اینطوری یه چیزی به قول معروف قسمتشون میشه!
نکته اینجاست که اگه مثلا خدا برای یه نفر تعیین کرده ک هفتاد سالگی و در فلان روز بمیره،این شخص اگه توی رانندگی بی دقتی و سهل انگاری کنه و پنجاه سالگی بمیره این سرنوشتیه ک خودش برای خودش رقم میزنه،تقدیرش چیز دیگه ای بوده ک با عملش از بین برده اونو
اگه مرگ طبیعی بود تقدیرش میشد
پس تقدیر رو هم ما خیلی جاها خودمون عوضش میکنیم

مرسی بابت نظرت

بهامین چهارشنبه 11 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 10:20

سلام
در مورد این پست
ما اشرف مخلوقات هستیم
و دارای اختیار
اما
3چیز در ید اختیار ما نبوده
یکی پدر ومادر
یکی زادگاهمون
و یکی چهرمون

این بسته به خواست خداداره
که هرکسی از ما در یه خانواده ایم
به قول استاد قواعد فقه خودم
معدوم بودیم
و بعد وجود پیدا کردیم

من هم اربعین حسینی تسلیت میگم

مرسی دوست عزیز بابت نظرت

پرستو سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 22:46 http://the0emigrant0shorebird.blogsky.com/

من به قسمت و پیشونی و اینا اعتقادی ندارم. فکر می کنم اینها رو فقط برای تسکین خودمون درست کردیم که مثلاً وقتی اتفاق بدی افتاد که نمی تونیم توجیحش کنیم یا اینکه دنبال مقصر برای اشتباهاتمون می گردیم که بندازیم گردنش میگیم قسمت بوده.

موافقم ولی بقیه اینطور فکر نمیکنن.

J.a سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 22:26

پ.ن۳رو الان دیدم!

خب پس بهش عمل کن :دی

مهندس جان سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 21:24 http://mohandesjan.blogsky.com

به نظر من قرار نیست توی همه مسایل اختیار مطرح باشه، درسته ما توی انتخاب خانواده دستی نداشتیم ولی توی تشکیل خانواده جدیدمون اختیار داریم...این شرایط اجباری هستن که نوع انتخاب های ما رو در اینده تعیین می کنن وگرنه اگه قرار بود تو هرررر زمینه ای اختیار داشته باشیم که همه دنبال می رفتیم... راستی حتی وقتی هم اختیار داریم باز یه اجباری توش هستا!!! مثلا اگه یه جا بین دو تصمیم بخوایم انتخاب کنیم اون دو تصمیم هم اجباری بودن وگرنه می تونستن مثلا ده تا باشن یا چیزای دیگه!!!
و یه چیز باحال تر اگع اختیارمون در اون حدی که می گفتین بود می تونستیم حتی انتخاب کنیم که چه سالی به دنیا بیایم، مثلا ۱۱۱۴ یا ۵۶۶۷ !

منم مثه تو فکر میکنم

Maryam سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 21:18 http://words-world.Blogsky.com

منم سوالات این مدلی زیاد دارم اما اینطوری ک میگی نیس
بقیه چرت و پرت نمیگن،فقط اون قسمت حساس یه موضوع عادی ک تو اون موقعیت برای شما حساس شده برای اونا عادیه!!
ب نظرشون چیز خاصی نمیاد

منظورم از چرت و پرت کلمانی نامانوس و نامفهومی میگن.

Maryam سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 21:16 http://words-world.Blogsky.com

سلام
پست کوتاه گذاشتی منم کوتاه جواب میدم
اتفاقا خوشم اومد کوتاه بود
بعضی چیزا اکتسابیه بعضی هم انتسابی،حالا برای جواب این اختیار و اجبار توضیحات اونا رو میدیم
دقیقا همونه
اگه جالب نبود خودم میتونم توضیح بدم

خیلی خلاصه گفتی میشه بازترش کنی

Meredith سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 21:14 http://dr-coffe.blogsky.com

اختیار و آزادی در مکتب شیعه حدّ وسطی است میان جبر و اختیار، این بدان معناست که در انجام اموری که به انسان منتهی می‌گردد، علاوه بر اراده و اختیار عوامل دیگری نیز نقش دارند.
طبق عقیده شیعه، انسان موجودی است دارای عقل و شعور و اراده و قوة انتخاب و ترجیح، از اینرو انسان قادر است عملی را که صددرصد با غرایز طبیعی و حیوانی او هماهنگ و موافق است، در صورتی که عامل بازدارندة خارجی وجود نداشته باشد، به حکم تشخیص عقل و مصلحت اندیشی ترک کنند، قادر است عملی را که صددرصد مخالف طبیعت اوست و هیچ گونه عوامل اجبارکننده ای هم از خارج وجود نداشته باشد، به حکم مصلحت اندیشی و نیروی خرد، آن را انجام دهد. زیرا انسان چون حیوان نیست که تحت تأثیر غرایز و رغبتهای درونی باشد و در مقابل امیال درونی اش دست بسته و مسخّر باشد، بلکه او از نوعی آزادی و حریّت برخوردار است. یعنی اگر همة عوامل برای یک حیوان در انجام یک عمل غریزی فراهم باشد، او الزاماً به انجام آن عمل مبادرت خواهد کرد، و حال آن که در مورد انسان چنین نیست، بلکه انجام چنین عملی مشروط است به تشخیص قوة عقل او و هیچ عاملی نمی تواند بر خلاف رغبت و رضا و تشخیص درونی اش او را وادار به انجام عملی کند.
به جهت آزادی و اختیاری که انسان در خود احساس می کند، که این امر برای همگان قابل لمس است. بشر همواره در زندگی، خود را بر سر راه های مختلف می بیند. نکتة مهمی که باید بدان توجه کرد اینست که انتخاب یک راه از میان طُرق مختلف، به فکر و اندیشه شخصی فرد بستگی دارد. بنابراین شخصیت درونی فرد که آمیخته ای است از صفات اخلاقی و روحی، سوابق تربیتی و خصوصیات موروثی و میزان عقل و علم و دوراندیشی،‌همه در نوع تصمیم گیری او تأثیرگذار هستند. در واقع اختیار انسان محدود می شود به حدود توانایی ها و استعدادهایش، و کاری که از توان او خارج باشد، اختیار در آن نقشی ندارد.
از دیدگاه مادی،‌انسان هر اندازه در راه تحقّق و به ثمر رسیدن آرمانها و اهدافش تلاش کند، بهره خواهد برد، از دیدگاه معنوی نیز اگر انسان در مسیر زندگی راه حق را انتخاب کند و هیچ گونه سستی به خود راه ندهد و رضایت پروردگار را همواره طلب کند و او را ناظر بر اعمال و رفتار خویش ببیند، خداوند نیز او را تحت حمایت خود قرار می دهد، و در هر امری او را به سمتی هدایت می کند که خیر و مصلحت او در آن است. بر عکس اگر انسانی راه ضلالت و گمراهی را در پیش گیرد و در انجام معاصی اصرار ورزد، خداوند نیز به تدریج او را به خود وا می گذارد، تا در مقدماتی که این انسان به دست خویش برای خود فراهم ساخته،‌غرق شود. مگر اینکه متوسل به توبه و انابه گردد و به سوی خدا بازگشت کند، که در آن صورت خداوند هم به او با دیده رحمت و برکت خواهد نگریست، و تحت حمایت خویش قرارش خواهد داد. این است مراد و منظور از آنچه که به خواست خدا تعبیر می گردد.
بنابراین در مواجهه با هر حادثه ای ابتدا باید بیندیشیم که از اختیار و آزادی خود چگونه استفاده کرده ایم، و با نوع تصمیم‌گیری، خود را در چه مسیری انداخته ایم، و برای بهره مند شدن از الطاف الهی، چه مقدماتی را پیش فرستاده ایم و خواست خداوند را با توجه به همه این عوامل چگونه رقم زده ایم.
برای روشن شدن مسأله جبر و اختیار، و خواست خداوند مثالی می آوریم :
اثر آتش، سوزاندن است و این مقدار جبری هست که خداوند در نظام احسن الهی قرار داده است و ما اگر دست به آتش بزنیم، دست ما می سوزد اما در اینکه به آتش دست بزنیم یا دست نزنیم، اختیار داریم و همین مسأله در مورد جهنم و بهشت هست.
بازتاب اعمال خوب، بهشت است و عکس العمل یا نتیجه اعمال زشت، جهنم است. ما هرگز نمی توانیم این دو اثر را از این دو عمل تغییر دهیم، اما در اینکه بین بهشت و جهنم کدامیک را انتخاب کنیم و با انجام اعمال نیک یا بد به سمت کدامیک برویم، اختیار داریم.
خواست خداوند نیز یقیناً همیشه خیر است و می خواهد که ما به سوی خیر وسعادت برویم، اما اگر با اختیار خود به سوی شر و بدبختی رفتیم، نمی شود گفت خواست خداوند بوده، مگر اینکه بگوییم "خداوند بدبختی را نتیجة عمل به گناهان قرار داده است، و اینگونه خواسته است که اگر انسان گناه انجام دهد، بدبخت شود."
در پاسخ به این سئوال که آیا خدا از آینده ی ما آگاه است یا خیر باید بگوییم آری خداوند از آینده ی ما باخبر است خدای سبحان می داند سرنوشت ما چیست وآیابهشتی هستیم یا جهنمی .اما این همه منافات با اختیار ندارد زیرا همانگونه که مثلا معلمی می داند فلان دانش آموزش که درس خوان است در امتحانات پایان سال موفق خواهد شد ویا فلان دانش آموزش که درس خوان نیست در امتحانات پایان سال موفق نخواهد شد ودانش آموزان با اختیار واراده خود به امید کسب موفقیت درس می خوانند واز طرفی معلم هم خبر به آنها نمی دهد که تو قبول می شوی تا با گفتن این خبر از تلاش وکوشش او بکاهد یا به دیگر دانش آموزش نمی گوید که تو قبول نمی شوی تا با گفتن این مطلب او را ناامید ساخته واز تلاش وکوشش بازداری کند بنابراین می توان گفت این مثال درمورد باری تعالی نیز نسبت به بندگانش صادق است گرچه باری تعالی از همان ابتدایی که این انسان را خلق کرد می دانست که چه کارهایی انجام می دهد وعاقبتش چیست اما دانستن این مطالب منافات با اختیار واراده انسانی ندارد چون انسان هر عملی را انجام می دهد با وجدان خویش در می یابد که با اراده خود کارهایش را انجام داده است واگر خدا می خواست از همان ابتدا انسان هایی که بهشتی بودند به بهشت می برد یا انسان هایی که جهنمی بودند به جهنم می برد دیگر آمدن در این دنیا ،انجام خیر یا شر ویا اختیار واراده ای مطرح نمی شد خدا عالم را خلق کرد انسان را هم آفرید تا بااراده خود بهشتی یا جهنمی شودو تا بااراده خود به کمال سعادت یا به کمال شقاوت برسد.
منابع و مآخذ :
عدل الهی، شهید مرتضی مطهری
انسان و سرنوشت، شهید مرتضی مطهری
بشین قشنگ بخون ....مگه اندیشه 1 پاس نکردی؟ این سوال دقیقا تو اندیشه یکه....کتابمو دادم بچه ها وگرنه ازش عکس میگرفتم نشونت میدادم

در جواب اندیشه 1 چرا بنده پاس کردم اون زمان 2 واحد هم بود درس خوندن شما با ما فرق داره
باز هم نتونست اون جوابی که میخوام بده. میدونی یه جورایی وقتی میخواست به سوال جواب بده گویا طفره میرفت.
چون اگه بگیم خب خدا اینده ما رو میدونه پس مارو چرا میزاره زحمت بکشیم؟ و تلاش کنیم؟ آیا کار بیهوده نیست؟ خب نعوذبالله خدا کار بیهوده نمیکنه. اگر هم که میخواد ما تلاش کنیم تا چیزی که خودش میدونه اخرش چیه ما تغییر بدیم که اونوقت نعوذبالله خداوند در اینده ما اشتباه کرده. و این هم که نمیشه خدا هیچوقت اشتباه نمیکنه.
پس در هر دو صورت جواب درست نیست. این چیزی هست که فراتر از عقل ادمیه. و به نظرم نمیشه جوابش رو از انسانی غیر معصوم دریافت کرد.

j.a سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 20:00

یه پست نوشتم برای شما
رمز3000
فکر میکنم مسئله ای نیست،این کامنتو تایید کنید،شاید کسی استفاده کنه..

مرسی

پرستو سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 18:40 http://the0emigrant0shorebird.blogsky.com/

به نظر من زندگی ما مثل یه اتاقه. بزرگی این اتاق، شکلش، رنگش، اینکه پنجره داره یا نه، اگه داره چند تا پنجره داره، بزرگن یا کوچیک و چیزایی مثل این دست ما نیست. ما رو انداختن توی این اتاق. در رو هم بستن. حالا ما مختاریم هر گوشه ی اتاق که می خوایم بشینیم، می تونیم دراز بکشیم، می تونیم بخوابیم یا می تونیم قدم بزنیم. اختیار ما در زندگی در این حده که مثلاً شغلمون چی باشه یا چی تنمون کنیم (که اونم کامل دست خودمون نیس بعضی وقتا)، اینکه پدر مادرمون کین، کجا به دنیا اومدیم، خانوادمون پولدارن یا فقیر و حتی نام فامیلی مون رو هم خودمون انتخاب نکردیم

خب تا اینجا که گفتی درست اما همون که میگی کدوم گوشه بشینیم وقتی نشستیم میان و میگن قسمت این بود که تو اینجا بشینی
یا شغل انتخاب میکنی مثلا بعد میگن تو پیشونی نوشتت این شغل بوده. خب اینجوری میشه بازم اجبار نه؟

مهتاب سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 16:50

سلام
خوبین؟
اپم منتظر حضور گرمتون هستم...موفق باشیفعلا...

ممنون.
سرمیزنم حتما

بانوجان سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 16:45 http://banoo217.blogsky.com

من شنیدم اینارو ینی این تصمیماتو ی بار تو یه عالمی ب اسم عالم زر(ذر؟)گرفتیم!استادمون گفت!ولی خب تو وجود داشتن این عالم خعلی حرفا هس...منکه میگم نیس!!
این چ سوالیه عاخه؟؟شبه میندازین!آدم شک میکنه آدمه؟حیوونه؟؟اختیار داره؟نداره!؟

شما ببخش منو شما جوش نزن :دی
خب سوالو باید پرسید :دی

هم راز سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 16:24

از اساتید زیادی پرسیدم بحث قضا و قدر و اینچیزا رو که گفتید....ولی آخرش نفهمیدم درست و حسابی بعد اینهمه.... تا حداقل بتونم برا یکی مث شما که میپرسی بگم......ی نفرم ستقیم بهم گفت تو نفهمی

دقیقا منم میگم بابا درست حرف بزنند این کلمات چیه میگن معنیشم نمی فهمیم.
نفهم؟ جالبه توهین به همین صراحت :دی

J.a سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 15:14

دینی سال پیش خیلی جواب منطقی به این سوال داده...نمیدونم چجوری اون قسمتو بفرستم...

دینی سال گذشته شما رو نمیدونم کتابا تغییر کرده زمان ما چیزی نبود. جواب سوالتم نمیتونستی پیدا کنی

نل سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 14:59 http://ykishodan.blogsky.com

یعنی یک بحثیو مطرح کردی ک من سالیانه باهاش مشکل دارم و از تمام کیانی ک علمشو دارن پرسیدم و قانع نشدم.... .
البته یک سری کلمات قلمبه سلمبه هم بهم گفتن و کتابم از این قبیل معرفی کردن ک اسم خود کتابا رو باید یکسال دنبالش میدویدی تا بفهمی معنیش چیه :))

بیخیالش شده ک بودم ک باز فکرمو مشغولیدی پسر جان!

دقیقاً حرف منم همینه خوب بابا چرا کلمات قلمبه سلمبه. ادم فراری میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد