پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی
پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی

چند داستان کوتاه

اپیزود اول: متاسفم که پرسیدم...

- شب تاریکه عزیزم

زن برگشت و مردی را که او را کنار ماشینش گیر انداخته بود ببیند.

- خب کوچولو کار تو اینجا چیه؟

دست زن روی گلوی مرد کمان نقره ایی رسم کرد. جیغ مرد به خرخر تبدیل شد. زن تیغ جراحی را زمین انداخت ، اتومبیل را روشن و به هیکل متشنج و در هم پیچیده گفت: « من جراح هستم»

--------

اپیزود دوم: راز

- لازم نیست اینقدر خودت رو بگیری ، واتسون.

- متاسفم ، هولمز، فقط فکر میکنم عاقبت مغلوب شده ای. هرگز نمیتوانی راز این جنایت را کشف کنی .

هولمز ایستاد و با دسته پیپش به نشانه تأکید اشاره کرد: متاسفانه اشتباه میکنی. من می دانم چه کسی خانم وورتینگتون را به قتل رسانده.

- فوق العاده است! بدون هیچ شاهدی! بدون هیچ سرنخی ! چه کی این کار را کرده ؟

- من کرده ام واستون.

--------

اپیزود سوم: جسمی در جاده

- پدر ، قراره من هم امشب برای پاکسازی بروم!

- باید جالب باشه ، پسرم

- شایعه است که امشب باید دست کم یک جسد توی جاده پیدا کنیم.

- جسد؟ چه وحشتناک!

- میتوانم اتومبیل را بردارم؟

- ااا.... باشه.

- پدر امشب هوا خیلی خوب است. باید بیرون بروی قدم بزنی!

- ... فکر میکنم این کار را بکنم. بعد می بینمت

- حتماً!

----------

اپیزود چهارم فهم قرآن

شخصی نزد امام صادق (ع) آمد و گفت : در قرآن دو آیه است که من بر طبق آن دو آیه عمل می کنم ولی نتیجه نمیگیرم!

امام (ع) فرمود: آن دو آیه کدام است؟

عرض کرد : اول ( ترجمه « دعا کنید مرا تا اجابت کنم شما را ». ) و دوم ( ترجمه « هر چیزی را در راه خدا انفاق کنید ، خدا حای آن را پر می کند و او بهترین روزی دهندگان است ». ) من دعا میکنم ولی مستجاب نمیشود ، و انفاق می کنم ولی عوضش را نمیبینم.

امام (ع) در مورد آیه اول فرمود: آیا فکر میکنی که خداوند از وعده خود تخلف کند؟ 

عرض کرد: نه 

امام (ع) فرمود: پس علت استجابت نیافتن دعا چیست؟ 

عرض کرد : نمی دانم !

امام (ع) فرمود: ولی من به تو خبر می دهم. کسی مع هدا را در آنچه امر به دعا کرده اطاعت کند و جوانب دعا را رعایت فرماید دعایش اجابت خواهد شد. 

او عرض کرد جوانب و شرایط دعا چیست؟

امام (ع) فرمود: نخست حمد خدا می کنی و نعمت او را یاد آور می شوی. سپس شکر می کنی و بعد بر پیامبر ( ص ) درود می فرستی سپس کناهانت را به خاطر می آوری و اقرار میکنی و از آنها به خداوند پناه می بری و توجه می نمایی 

اما در مورد آیه دوم آیا فکر میکنی خداوند خُلفِ وعده می کند؟ 

عرض کرد : نه 

امام (ع) فرمود: پس چرا جای انفاق پر نمی شود ؟ 

عرض کرد نمی دانم.

امام (ع) فرمود: اگر کسی از شما مال حلالی را بدست آورد و در راه حلال انفاق کند ف هیچ درهمی را انفاق نمیکند مگر اینکه خدا عوضش را به او خواهد داد.


.............................................

پ.ن1: چند تا داستان کوتاه بود که یادم نمیاد نویسنده هاشون چه اشخاصی بودند.

پ.ن2: به چند تا بیماری نادر مبتلا شدم یکیش اینه که حوصله خوندن هیچی رو ندارم. و دیگریش اینه واقعاً بیماری نادری هست که دکترا توش موندن و هی ازمایش میگیرن. خداوند جان احتمالاً میخواد جان ما رو هم بگیره.  

پ.ن3: این رو یادتون باشه بدها نمی میرن 

نظرات 12 + ارسال نظر
بنده دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 21:35

سلام ، اومدم ازتون دعوت کنم که به وبلاگمون بیایید. امیدوارم از پیشنهاد ویژه مون بهره ببرید.
امیدواریم مطالبش مفید واقع بشه واست. موفق باشی.(بیا وبلاگمون ان شاءالله از پیشنهاد ویژه بهره می بری.)اینم آدرس وبلاگمون:::www.godwill.blogfa.com
یا علی بن موسی الرضا...
(سر بزنید قطعا از پیشنهاد ویژه مون پشیمان نخواهید شد.)

حتما سر میزنم

هم راز شنبه 16 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:50

اقا علیرضا میشه بگردید اون روشی که اونسری واسه ساخت قالب گفتین هم پیدا کنید لطفا؟؟؟/
سوال بعدی: دکتر چی رفتین برای حساسیت؟؟؟دوووو روز سکسکه؟؟؟پشت سر هم؟؟؟؟

چشم باید توی یکی از سی دی های قدیمم باشه میگردم واست

sara شنبه 16 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:09 http://www.motevalede-december.blogsky.com

امکانش هست اسم کتاب ها و نویسندشونو بذاری؟

اگه پیدا کردم چشم میزارم.
گفتم یادم نیست اما میگردم واست.

بهامین جمعه 15 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 10:51

سلام
خدانکنه این چه حرفیه
الهی سلامت و 120 بشین
این حرف نزنین

مرسی شما لطف دارید
چشم

Meredith پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 22:23 http://dr-coffe.blogsky.com

دقیقا منم به بیماری خودت مبتلا شدم فقط اولی رو خوندم بعدم پ ن ها خخخخ مسری بوده بیماریت ؟

خدا شفاتون بده

mooty پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 16:19 http://dj-mooty.blogsky.com/

قشنگ بودن.
سری بزن وبلاگم.
خدافس داداش

مرسی
حتما سر می زنم

نل پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:41 http://ykishodan.blogsky.com

دو روزه نیتی احوالت چطوره؟

ممنون که پرسیدی.
بهترم ولی هنوز خوب نشدم
میام سر میزنم اما نمی تونم نظر بدم

هم راز چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 01:59

یعنی گیج شدم..و یجورایی هم همون حرف خودتون !!!!

اوهوم
رجوع شود به دومین جواب کامنت مهندس
چقدر تبل شدم :دی

مهندس جان چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 01:55 http://mohandesjan.blogsky.com

بعله
همیشه باید نکته اخلاقی یاد بگیریم

:دی

هم راز چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 01:05

حالا این یعنی چه؟
یعنی سرت گیج رفت چون از هر دری سخنی به میان امده بود؟

mohandesjan چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 00:10

وای چقد وحشتناک، نه به سه داستان اول نه به آخری :)))

اره دقیقا ولی خب چهارتا بودن منم همون چهارتا رو گذاشتم اول خواستم سه تا بذارم بعد دیدم چهارمی درسی توش نهفته

مهندس جان سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 16:05 http://mohandesjan.blogsky.com

من داستان پدر و پسره رو نفهمیدم!
یعنی پسره می خواد باباهه رو بکشه؟

یعنی جنازه پدره حداقل جنازه هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد